دیگه گریه نکن

سلام

امشب داشتم از شبکه تهران برنامه جشن رمضان رو میدیدم، یه خانم که تو کمیته امداد فکر کنم کار میکرد خاطره ای تعریف کرد که دلمو برد

میگفت:

لذتی که هیچ گاه فراموش نخواهید کرد

سلام

در این پست میخوام کتابی رو حضورتون معرفی کنم تو زندگی شخصی و اجتماعی خود بنده خییلی تاثیر بسزایی داشت

یه طورایی مسیر زندگی خودمو عوض کرد

تا بحال به چندین نفر پیشنهادش کردم و خوندن

حالا میخوام اینجا ب همه معرفی کنم

انقدر این کتاب زیباس و طوری خواننده رو مجذوب خودش میکنه که تمام وقایعشو با جونو دل تصور میکنی و خودتو توی همون وقایع حس میکنی

داستان هایی ناب

سرگذشتی بسیار زیبا

بقدری کتاب زیبا و واقعی نوشته شده که طی دو یا سه روز تمامش کردم، تازه اونم من که اصلا اهل کتاب نبودم

همین کتاب باعث شد که من کتاب دومی بعد سومی و و و رو شروع کنمو خدارو شکر الان کتاب های زیادی هست که خوندم( زیاد البته برای منی که علاقه ای به کتاب نداشتم :-) )

من برای حجاب همسرم چه کرده ام ؟

من برای حجاب همسرم چه کرده ام ؟

هر چند که من را بیش تر از گرما، سرما اذیت می کند و به قول عزیز «سرمایی» هستم، اما حسِ زیرِ مقنعه و چادر بودن، همین‌جا که روی صندلی و زیرِ بادِ کولر نشسته‌ام، عرقم را در می‌آورد. اما همسر من وظیفه دارد و باید در حضور نامحرم حتی داخل خانه محجبه باشد و سر و بدن خود را با پارچه‌هایی بپوشاند که اولین نتیجه‌ی آن احساس گرمای شدید و بعد کلافگی و خستگی و … خواهد بود.

 

در این‌جا نمی‌خواهم از این حرف بزنم که نیت او از چادری بودن چیست و آیا حق دارد شکایتی بکند یا باید رضایت داشته باشد یا … . این‌ها به نفس او و رابطه‌اش با خدای خودش مربوط است. او انتخابی کرده که من نه می‌توانم و نه مایلم در آن دخالتی بکنم. آن‌چه به من مربوط می‌شود مدیریت امور خانه و خانواده دونفره‌مان است به نحوی که هر دو طرف با کمترین مشقت، بیش‌ترین سعادت را کسب کنیم. لذا این‌ها که می‌گویم برخلاف بقیه‌ی نوشته‌هایی از این دست،‌ مستقیماً به مرد خانواده مربوط می‌شود، نه زن.
*

تعریف من از حجابِ بانو، نه فقط پوشیده‌بودن سر و بدن او مطابق موازین فقهی، بلکه محفوظ بودنِ جان او از اختلاط با بیگانه است. حذف هرگونه ارتباطِ حضوری یا کلامی غیرضروری با نامحرم، حدِ عالیِ حجابِ بانوی مسلمان است که از گذشته‌ای نه‌چندان دور به «حبس زنان در خانه» و «حذف زن از عرصه‌های اجتماعی» ترجمه شده است؛ بی‌آن‌که مترجمانِ مقلّدِ غرب لحظه‌ای بیاندیشند که آیا می‌توان بدرفتاری عده‌ای از مسلمانان را نشانه‌ی ضدانسانی بودن تعالیم اسلام دانست یا نه؟

امروز تولدمه اما...

سلام

امروز 23 ساله شدم، درست 23 سال پیش 8 خرداد 71 ، جمعه ساعت 4:30 به دنیا اومدم.

حالا امروز 8 خرداد 94 ساعت 3:05 بعد از ظهر هست که این مطلبو مینویسم

اول از همه خدایا شکرت بابت همهه چیییز همه چیییزز

تمام مهربونیات تمام نعمتات، سلامتی،مهرت تو دلم،بخاطر همه چیز

اما...

فقط چند دقیقه .... کجاییم؟ کجاست؟ دلت تنگ نشده؟

سلام

فقط چند دقیقه تامل

فقط چند دقیقه فکر

فقط چند دقیقه اگه از لاک خود درآییم

اگه تمااام هفته تمام روزها تمام ساعات و تمام لحظات تو خودو مشکلات خودمون غرقیم فقط چند لحظه آزاد باش برای خودت برای امام زمانت

آقا جان چقدر دلم برات تنگ شده

دریافت فایل تصویری
حجم: 16.8 مگابایت

منبع: جنبش مصاف (سایت رسمی استاد رائفی پور)

نیمه ی شعبان چکاره ای؟

این کلیپ زیبا خیلی با دلم بازی کرد خیلی برا نیمه ی شعبان خط بهم داد

امسال با همه ی سال ها به مدد آقام اما زمان نیمه ی شعبانم فرق خواهد کرد

دوستان هر کسی هر جایی کاری قراره انجام بده اگه میتونه کاری کنه این کلیپو تما بشنوه و فکر کنه بهش

هرکسیم جایی مسئولیتی نداره عب نداره خوووددشش، از خودش شروع کنه

چند دقیقه هم بیشتر نیست

دریافت
حجم: 1.11 مگابایت
توضیحات: چند دقیقه فقط تامل

شعر خوانی حضرت علی

اشعار در وصف حضرت علی (ع) بسیار زیبا

به همراه روضه حضرت زهرا (س)

واقعا زیباسسسسسسسس

یک آیه ی رویایی و لطیف ، دعایی زییا و درخواستی از مهربان ترین مهربانان

خداوند هیچکس را جز به اندازه ی تواناییش تکلیف نمیکند ،

(انسان) هر کار (نیکی) را انجام دهد، برای خود انجام داده ؛ 

و هر کار (بدی) کند، به زیان خود کرده است .

(مومنان میگویند:) "پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، مارا مؤاخذه مکن .

پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده ، 

آنچنان که (به خاطر گناه و طغیان) بر کسانی که پیش از ما بودند قرار دادی .

پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقدر مدار ؛

و آثار گناه را از ما بشوی ؛ 

ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده .

تو مولا و سرپرست مایی ،

پس ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان ."

"آیه ی 286 سوره ی بقره"

کار دنیا رو ببین ...

سخت به والله

روزای زندگیت بشه مثه شب تار

برای مادرت بشی یه روز پرستار

ببینی دستش و میذاره روی دیوار

شبهامون بی ستاره        ابر چشما می باره

حال مادر خرابه  باز دوباره

کار دنیا رو ببین      علی شده خونه نشین

جلو چشای بابامون    مادر ما خورده زمین

تو بپرس از دل پر خون و غمت چهره یاس کتک داشت؟ نداشت...

دل خورشید محک داشت؟ نداشت

یا به او آئینه شک داشت؟ نداشت

آسمانی که فلک می بخشید

احتیاجی به فدک داشت؟ نداشت

غیر دیوار و در و آوارش شانه وحی کمک داشت؟ نداشت